با شروع دوران پساداعش که مصادف با کنترل رقه (پایتخت دولت خودخواندهی عراق و شام) توسط نیروهای سوریهی دموکراتیک (QSD) میباشد جهان منتظر تحولات جدیدی در خاورمیانه بود. نظامهای ناکارآمد حاکم بر ایران و ترکیه که موجب نارضایتی ملیتهای ایرانی و ترکیهای گردیده بودند مستعدترین منطقه برای تحولات پساداعش بهشمار میرفتند. در این اثنا نظام جمهوری اسلامی ایران که خود را مقصد بعدی تحولات در خاورمیانه میدید و بارها در سخنرانیها و نطقهای سران نظام با اعلام اینکه سالهای پیش رو سالهای خطرناکی برای نظام میباشد به آن اذعان کرده بود دست به مجموعه سیاستها و استراتژیهای در راستای بقای خویش و گسترش ایدئولوژی شیعی ولایتفقیه در خاورمیانه زد.
نظام جمهوری اسلامی ایران بهجای اینکه به خواستهها و مطالبات انباشتهشدهی مردم پاسخگو باشد به ادامهی سیاست قدیمی خویش یعنی مشت آهنین در داخل و لبخند در خارج پرداخت. همچنین به سیاست مشت آهنین و سرکوب مطالبات برحق مردم بهعنوان راهکاری عملی اهتمام ورزید. دستگیری مردم در روز 8 مارس (روز جهانی زن)، برخورد خشونتآمیز با دراویش گنابادی، دستگیری زنان معترض نسبت به حجاب اجباری، دستگیری، شکنجه و قتل معترضان دیماه 96 همگی و همگی نشان از سیاستهای فشار و سرکوب بر مردم میباشند. نظام حاکم توانایی پاسخگویی به مطالبات و خواستههای انباشتههای مردم ندارد و قادر نیست با مشکلات داخلی که ریشهای اصلی تهدیدات برای بقایا نظام است مقابله کند. شواهد نیز بیان میکند حسن روحانی نیز بهعنوان شخصیتی که تنها به شعار و سخنان عوامفریبانه بسنده میکند قادر به حل مشکلات گریبانگیر خلقهای ایران نمیباشد.
اما سیاستهای راهبردی نظام برای بقای خویش چیست؟ آیا این سیاستها پاسخگوی مشکلات و بحرانهایی که نظام با آن دستبهگریبان است میباشد؟ در این مقاله بهطور اجمالی به سیاستها و استراتژیهای نظام ایران در دوران پساداعش خواهیم پرداخت.
استراتژی ائتلاف:با آغاز دوران پساداعش طرفهای درگیر برای دستیابی به اهداف نوینشان در منطقه و حفاظت از دستاوردهایشان به استراتژیها و سیاستهای نوینی نیازمند گردیدند. یکی از این استراتژیها استراتژی ائتلاف میباشد. با رویکار آمدن دونالد ترامپ ریاست جمهوری آمریکا شاهد منسجمتر شدن مثلث ضد جمهوری اسلامی ایران یعنی مثلث اسرائیلـ آمریکاـ عربستان بودیم. نظام حاکم بر ایران نیز برای مقابله با این ائتلاف هرچه بیشتر به روسیه غیرقابل اعتماد و ترکیه دشمن چالدرانی و ایدئولوژیک خویش نزدیک شد. نتیجه این نزدیک شدنها که خود را هرچه بیشتر در سری نشستهای آستانه نشان میدهد را میتوان ائتلاف نوینی دانست که بروندادهای آن را میتوان حمایت روسیه در سازمان ملل از ایران، وتو کردن طرحهای ضد جمهوری اسلامی ایران، اشغال کرکوک توسط دولت عراق و تجاوز به کانتون عفرین توسط دولت فاشیست ترکیه دانست.
نقطه ضعف در این ائتلاف روسیهایـ ترکیهای و نظام ایران این است که هدف مشترکی وجود ندارد و هر دولت پروژهی مختص به خویش را برای منطقه دارند؛ از طرفی هریک درصد بهدست آوردن منافع بیشتر از غنائم جنگ عراق و سوریه بوده و به همین دلیل احتمال میرود این ائتلاف دوام چندانی نیابد. ترکیه نیز بهعنوان عضوی از ناتو که دیر یا زود باید به دامن غرب برود این ائتلاف را شکنندهتر میکند. این در حالی است که مثلث آمریکاـ اسرائیلـ عربستان یک هدف دارند و آن نیز تضعیف یا نابودی نظام ایران میباشد، امری که اتحاد آنها را منسجم میکند.
استراتژی تقویت حصارهای خارجی:احداث دیوار حائل در مرزهای ترکیه و ایران بهوسیله ترکیه، حمله به کرکوک و تصرف نقاطی دیگر از خاک اقلیم کوردستان پروژهای جهت تقویت کمربند امنیتی ایران میباشد اما آیا کمربند امنیت ایران اقلیم کوردستان عراق است یا رضایت خلقهای ناراضی ایران؟ مشکل اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران این میباشد که به مقولهی قدرت از دیدگاه «قدرت نیمسخت» مینگرد که اساس آن برپایهی«تشویق» و «تنبیه» استوار است. نظام ایران کمتر از نیمی از اقلیم کوردستان را از طریق بهکارگیری نیروهای بومی عراق تحت کنترل خویش و کوردهای مزدور تصرف کرد. همچنین سعی دارد با استفاده از این کوردهای مزدور دستنشانده که با او در تسلیم بخش بزرگی از اقلیم کوردستان همراه بودند حکومتی دستنشانده در اقلیم کوردستان ایجاد کند و از این طریق بر حکومت، اقتصاد و ارکان مهم جامعهی جنوب کوردستان تسلط یابد.
جمهوری اسلامی باید بداند با مشارکت در تصرف کرکوک و بخشهای دیگر اقلیم کوردستان ضربهای جدی به بقای خویش وارد ساخت زیرا کوردهای شرق کوردستان هیچگاه به نظامی که رویای برساخت حکومتی کوردی را ویران ساخت اعتماد نخواهند کرد هرچند که این حکومت کوردی وابسته و غیردموکراتیک باشد. از سوی دیگر مردم اقلیم کوردستان نیز به جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام غاصب و اشغالگر مینگرند احساسات مردم جنوب کوردستان امروزه حکم آتش زیر خاکستر را بازی میکند، خاکستری که مثلث ضد جمهوری اسلامی یعنی اسرائیلـ آمریکاـ عربستان در زمان و مکان مناسب میتوانند از آن جهت ضربه زدن به هدفهای استراتژیک جمهوری اسلامی در عراق و اقلیم کوردستان سود ببرند.
استراتژی درگیری با دشمنان در خارج از مرزها:استراتژی دیگری نظام جمهوری اسلامی را باید تقویت جریانهای حوثی در یمن دانست. دلیل اصلی این امر ضربه زدن به قدرت عربستان در حیات خلوتش یمن میباشد. از طرفی با مشغول کردن عربستان در یمن امکان مداخله در امور ایران را از این کشور سلب میکند و از سویی این امر پاسخی است به کمکهای عربستان به احزاب کلاسیک مخالف نظام جمهوری اسلامی. نباید این را نیز فراموش کرد که عربستان و رژیم حاکم بر ایران دارای دو ایدئولوژی جداگانه هستند و هریک خواهان رهبری برجهان اسلام هستند. امری که درگیری مابین آنها چه نیابتی و مستقیم را اجتنابناپذیر میکند.
تحرکات نظامی سپاه قدس در سوریه و لبنان جهت تقویت حزبالله لبنان و تسلیح بیشتر آن تهدیدها را هرچه بیشتر متوجه اسرائیل میکند، کشوری که در مثلث ضد جمهوری اسلامی قرار دارد. این امر منجر به حمله اسرائیل به مقرهای نظامی، انبار تسلیحات و همچنین ساقط کردن یک فروند هواپیمای جاسوسی نظام ایران بر فراز مرزهای اسرائیل گردید. از طرف دیگر دیوار ضدموشکی سوریه نیز یک فروند هواپیمای جنگنده اسرائیل را سرنگون کرد.
مبرهن آنکه تهدید و درگیری نیابتی با دشمنان در خارج از مرزها نمیتواند پاسخی راهبردی به تضمین بقای نظام باشد بلکه دشمنان نظام جمهوری اسلامی را هر چه مُصرتر میکند تا از استراتژی نشانه گرفتن سر مار استفاده کنند.
از هلال شیعه تا بدر شیعه:جمهوری اسلامی بعد از اجرایی کردن متزلزل طرح هلال شیعه که مسیر مواصلاتی تهرانـ بغدادـ دمشقـ بیروت را شامل میَشد اکنون در نظر دارد که طرح بدر شیعه را عملی سازد. طرحی بلند پروازانه و دور از واقعیت که زادهی حس اقتدار واهی نظام میباشد. هلال شیعه که عمر کوتاهی از ایجاد آن میگذرد به دلیل امکان بروز تشنج در سوریه و عراق هنوز متزلزل میباشد اما آیا طرح بدر شیعه تضمینی خواهد بود برای هلال نوپای نظام جمهوری اسلامی یا حکم لگد گاو 9 من شیرده را بازی خواهد کرد! با اصرار بیشتر نظام ایران برای طرح بدر شیعه شاهد یارگیری بیشتر مثلث ضد جمهوری اسلامی خواهیم بود زیرا طرحهای اقتدارطلبی رژیم ایران تهدیدی برای امنیت دیگر کشورهای منطقه میباشد.
جنگ نیابتی با جنبش آپویی:تجاوز دولت فاشیستی ترکیه به کانتون عفرین بخشی از مجموعه پروژههای ترکیه، ایران و روسیه در قبال جنبش آپویی بود. امری که جهان سرمایهداری نیز از آن خرسند است و با سکوت خود در قبال قتلعامهای عفرین این رضایت را ابراز میدارد. نظام جمهوری اسلامی به دلیل پایههای غیردموکراتیکش جنبش آپویی و نظام دموکراتیک مدنظرش را که در حال برساخت در شمال سوریهی دموکراتیک است را تهدیدی برای بقای خویش میبیند. برای همین بهترین گزینه را نبرد نیابتی بهوسیله ترکیه با این جنبش میبیند. احداث دیوار در مرزهای ایران و ترکیه، شدید شدن جنگ در شمال کوردستان، کمکهای استخباراتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی به ترکیه، حمله ترکیه به نیروهای مدافع شرق کوردستان (YRK) در کوهستان آسوس و تجاوز ترکیه و تروریستهای وابستهاش به کانتون عفرین نمودهایی عینی از جنگ نیابتی جمهوری اسلامی با جنبش آپویی میّباشد.
حمایت نظام ایران در تجاوز ترکیه به کانتون عفرین موجب نارضایتی کوردهای شرق کوردستان بهعنوان پاشنه آشیل ایران شده است. نارضایتیهایی که نظام خواهان آن بود تا با جلوگیری از برپایی اعتراضات میدانی آن را به فضای مجازی معطوف کند؛ اما تدابیر امنیتی نتوانست جلوی خشم کوردهای شرق کوردستان را بگیرد برای همین شاهد اعتراضات مدنی در حمایت عفرین در شرق کوردستان و حتی تهران بودیم. از سوی دیگر جمهوری اسلامی در مسئلهی عفرین دست به ریسک بزرگی زده است زیرا ترکیه درصدد است مناطقی اشغالی را به تروریستهای همدستش یعنی القاعده، داعش و ارتش آزاد تسلیم کند؛ نیروهایی که همگی در یک نقطه اشتراک دارند و آن نیز نابودی حکومت ناپایدار بشار اسد میباشد. بااینوجود احتمال میرود درگیری بیشتر در سوریه افزایش یابد و شاهد احیای گروههای تروریستی باشیم. امری که برای نظام ایران که سالهاست در سوریه هزینههای میلیارد دلاری میکند بسیار پرهزینه و مخاطرهآمیز خواهد بود.
باید توجه کرد نظام حاکم بر ایران تنها در راستای منافع نظام سرمایهداری در منطقه و جهان در حال گام برداشتن است. جنبش آپویی یک تهدید برای نظام سرمایهداری و نقشهی خاورمیانه بزرگ میّباشد زیرا این جنبش بر مبنای دموکراسی رادیکال و استقلال از قدرتهای استیلاگر بنیان نهاده شد و در چارچوب نظام کنفدرال دموکراتیک خواهان تغییر مرزها و بالکانیزه کردن خاورمیانه نیست بلکه خواهان خاورمیانهای دموکراتیک و یکپارچه میباشد امری که در تضاد با پروژهی خاورمیانه بزرگ است. بیشک خواسته نظام سرمایهداری تضعیف ونابودی این جنبش خلقی است تا نظام سرمایهداری به هدف خود یعنی استعمار و غارت خاورمیانه بپردازد.
سیاست مشت آهنین در داخل:سرکوب مردم تنها باعث انباشت هرچه بیشتر مطالبات و خواستههای برحق ملتهای ایران میشود. انباشتهایی که برای جمهوری اسلامی ایران زلزله آفرین خواهند بود. زلزلهای که پیشلرزههای آن در اعتراضات دیماه 96 حس شد و هرلحظه امکان وقوع زلزلهی اصلی میرود. نظام ایران باید بداند دیگر نمیتواند با مقولات خز شدهای بهمانند امنیت، اقتدار ملی، حکومت اسلامی و... بر مقولاتی چون اقتصاد ناکارآمدش، فساد سیستماتیک، سیاست مشت آهنین،نبود دموکراسی و آزادی سرپوش نهد. شاید مرحلهی اول اعتراضات بدون رهبری مسنجم و سازماندهی صورت گرفت اما هیچ تضمینی وجود ندارد که مرحلهی دوم اعتراضات بهمانند مرحلهی اول باشد. نباید فراموش کرد نارضایتیهای داخلی بزرگترین تهدید برای بقای نظام است. نظام ناکارآمد جمهوری اسلامی باید هرچه سریعتر به اصلاحات عملی و ریشهای بپردازد تا زمینهی گذار به دموکراسی را فراهم آورد وگرنه مردم خود این امر را با برچیدن نظام محقق خواهند ساخت آن زمان است که گفتن جملهی «من صدای انقلاب شمارا شنیدم سودی ندارد.»
سخن پایانی:
شاید سیاستها و استراتژیهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران در کوتاهمدت پاسخگو باشند اما در بلندمدت عواقب وخیمی را برای این نظام بههمراه خواهند داشت. نظام ایران باید بداند با متشنج کردن اوضاع منطقه قادر به حفاظت از خویش نیست بلکه با این عملکرد خود را بهعنوان تهدیدی برای امنیت منطقه و جهان هرچه بیشتر تعریف میکند. از طرف دیگر حمایت ایران از ترکیه در تجاوز به عفرین علاوه بر اینکه به عدم اعتماد هرچه بیشتر مردمان شرق کوردستان بهنظام میانجامد به افزایش درگیریها در سوریه و احیای گروههای تروریستی منجر خواهد شد امری که هلال شیعی و قدرت بشار اسد را به مخاطره خواهد انداخت.
نظام ایران بهجای اینکه کمربندهای امنیتی خود را در کرکوک و عفرین ببیند و با متشنج کردن منطقه بخواهد نظام خویش را واکسینه کند باید به امر واقع یعنی دموکراتیزه کردن ایران بپردازد. برای همین لازم است استراتژی دموکراتیزاسیون را در اولویت استراتژایهای خویش قرار دهد. با پاک کردن صورت مسئله که حقوق پایمال شده و خواستهها و مطالبات برحق انباشتهشدهی ملیتهای ایران میباشد نظام تنها طومار عمر خود را به دست خویش میپیچید. همچنین طرحهای اقتدارطلبی از نوع هلال و بدر شیعه در منطقه که بسیار هزینهبر میباشد تنها عللی هستند برای فشار اقتصادی هرچه بیشتر بر مردم ایران، افزایش بیکاری و عدم توجه به مشکلات داخلی که وقوع موج نارضایتیهای مردمی دیگری را امکانپذیر میسازند.
عضویت در خبرنامه
ایمیل خود را وارد نمایید